آوای ِ فـــــاختـــــه

کـوکـوهـای یـک پیـرمـرد 63 سـالـه

آوای ِ فـــــاختـــــه

کـوکـوهـای یـک پیـرمـرد 63 سـالـه

مشخصات بلاگ
آوای ِ فـــــاختـــــه
بایگانی

داستـانـی تکـراری ...

جمعه, ۲۶ دی ۱۳۹۳، ۰۴:۲۱ ب.ظ


پسر فقیری که از راه فروش خرت و پرت هزینه تحصیل خود را به دست می‌آورد ، روزی واقعاً دچار تنگدستی و گرسنگی شد. او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت . در حالی که گرسنگی سخت به او فشار می‌آورد تصمیم گرفت از کسی تقاضای کمی غذا کند . 

در خانه‌ای را زد . دختر جوان زیبایی در را به روی او گشود . دستپاچه شد و به جای غذا یک لیوان آب خواست . دختر جوان احساس کرد که او بسیار گرسنه است . برایش یک لیوان شیر بسیار بزرگ آورد . پسرک شیر را سر کشیده و آهسته گفت :  چقدر باید به شما بپردازم ؟ 

 دختر جوان گفت : هیچ ... مادرمان به ما یاد داده در قبال کار نیکی که برای دیگران انجام می‌دهیم چیزی دریافت نکنیم .

پسرک در مقابل گفت: از صمیم قلب از شما تشکر می کنم .

پسرک که " هاروراد کلی " نام داشت پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمی خود را قوی‌تر حس می‌کرد بلکه ایمانش به خداوند و انسان‌های نیکوکار نیز بیشتر شد . تا پیش از این او آماده شده بود دست از تحصیل بکشد .


سالها بعد زن جوانی به بیماری مهلکی گرفتار شد . پزشکان از درمان وی عاجز شدند . او به شهر بزرگتری انتقال یافت . دکتر هاروارد کلی در مرحلۀ مشاوره وضعیت این زن فرا خوانده شد . وقتی او نام شهری را که زن جوان از آن آمده بود شنید ، برق عجیبی در چشمهایش نمایان شد . او بلافاصله بیمار را شناخت . مصمم به اتاقش بازگشت و با خود عهد بست هر چه در توان دارد برای نجات زندگی او بکار گیرد . مبارزه آنها با بیماری بعد از کشمکش طولانی به نتیجه رسید . روز ترخیص بیمار فرا رسید . زن با ترس و لرز صورت حساب را گشود . او اطمینان داشت که باید تا آخر عمر برای پرداخت صورت حساب کار کند . نگاهی به صورت حساب انداخت . جمله‌ای به چشمش خورد : همه مخارج بیمارستان قبلاً با یک لیوان شیر پرداخت شده است .

تو نیکی می کن و در دجله انداز ... که ایزد در بیابانت دهد باز (سعدی)

............................................................................................

پانوشت :

چیـه ؟ ... چرا سِگِـرمـه هـات رفـت تـو هـم ؟!

میخـوای بگـی کـه ایـن مطلـب تکـراریـه و قبـلاً اُونـو خـونـده بـودی ؟؟؟

خُـب ... حـالا کـه چـی ؟ ، تـو هـم از روزی کـه خـودت رو شنـاختـی ؛ بـه لبـات مـاتیـک مـالیـدی کـه مثـلاً خـوشگـل بشـی ... شُـدی دیگـه !!!  پـس چـرا دَس وَرنمیـداری و بـازم هـرروز تکـرار میکنـی ؟! 

  • ع . م . فـاختـه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی