آوای ِ فـــــاختـــــه

کـوکـوهـای یـک پیـرمـرد 63 سـالـه

آوای ِ فـــــاختـــــه

کـوکـوهـای یـک پیـرمـرد 63 سـالـه

مشخصات بلاگ
آوای ِ فـــــاختـــــه
بایگانی


سلااااااااام 

روز بخیرررررررررر

این نوشته فریدون مشیری رو هرروز بخو​نیم​ ​!


یاد من باشد فردا دَم صبح

جور دیگر باشم

بد نگویم به هوا ، آب ، زمین ...

مهربان باشم ، با مردم شهر

و فراموش کنم ، هر چه گذشت

خانه ی دل ، بتکانم ازغم

و به دستمالی از جنس گذشت ،

بزدایم دیگر ، تار کدورت ؛ از دل

مشت را باز کنم ، تا که دستی گردد

و به لبخندی خوش

دست در دست زمان بگذارم

یاد من باشد فردا دَم صبح

به نسیم از سر صدق ، سلامی بدهم

و به انگشت نخی خواهم بست

تا فراموش ، نگردد فردا

زندگی شیرین است ، زندگی باید کرد

گرچه دیر است ولی

کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ، شاید

به سلامت ز سفر برگردد

بذر امید بکارم ، در دل

لحظه را در یابم

من به بازار محبت بروم فردا صبح

مهربانی خودم ، عرضه کنم

یک بغل عشق از آنجا بخرم

یاد من باشد فردا ، حتما

به سلامی ، دل همسایۀ خود شاد کنم

بگذرم از سر تقصیر رفیق ، بنشینم دَم در

چشم بر کوچه بدوزم با شوق

تا که شاید برسد همسفری ، ببرد این دل مارا با خود

و بدانم دیگر ، قهر هم چیز بدیست

یاد من باشد فردا حتما

باور این را بکنم ، که دگر فرصت نیست

و بدانم که اگر دیر کنم ، مهلتی نیست مرا

و بدانم که شبی خواهم رفت

و شبی هست ، که نیست ، پس از آن فردایی !

  • ع . م . فـاختـه

نظرات  (۱)

که دگر فرصتی نیست.............
پاسخ:
فرصتها را شما سوزاندید ... متأسفانه !

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی