آوای ِ فـــــاختـــــه

کـوکـوهـای یـک پیـرمـرد 63 سـالـه

آوای ِ فـــــاختـــــه

کـوکـوهـای یـک پیـرمـرد 63 سـالـه

مشخصات بلاگ
آوای ِ فـــــاختـــــه
بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قند» ثبت شده است

این ابرهای سرخ ، این کوچه‌های سرد

این جادۀ سپید ، این بادِ دوره‌گرد

اینها بهانه‌اند تا با تو سر کنم

تا جز تو از جهان ، صرف‌نظر کنم

مجنون اگر شکست ، لیلی بهانه بود

دنیا از اوّلش " دیوانه ‌خانه "  بود

با من قدم بزن ، تنهاتر از همه

اِی مصرعِ سکوت در شعرِ همهمه

با من قدم بزن ، چله‌نشینِ عشق

فرمانروای قلب ، در سرزمینِ عشق

ته لهجۀ مَلَس در کاسۀ دهن

اِی لَختۀ انار بر زخم ِ پیرهن

با من قدم بزن ، در برف ؛ در مسیر

اِی بغضِ ناگزیر این‌بار گُر بگیر

من راهیِ تواَم ، با من قدم بزن

همراهِ من بیا ، تا شهرِ ما شدن

جاده بهانه است ، مقصود چشمِ توست

من راهیِ تواَم  اِی مقصدِ درست

در برف ، چایِ داغ دنیایِ ما ؛ دوتاست

فنجانِ چایِ بعد ، آغازِ ماجراست

.....

این مرد را که باز در تلخیِ غم است

مهمان به قند کن ، چایت اگر دَم است !

........................................................

شعری از علیرضا آذر به نام " جادۀ سپید "

  • ع . م . فـاختـه